به نام خدا
حدیث ولایت عشق 2
این شماره:
یاس کبود
دلم در کوچههاى مدینه به دنبال یاس کبودى است که با تازیانه نفاق و قدرتطلبى پرپر شد. گل بستان محمدى(صلىاللهعلیهوآله) که خزان پیشگان، فرصت بهار را از او گرفتند.
: اى مادر پدر! بریده باد دستهایى که حریم حرمتت را شکستند و شکسته باد پاهایى که پاى از گلیم خویش فراتر نهادند تا چند صباحى بر گلیم پوسیده قدرت بنشینند و بر مسند غرور تکیه زنند و دیوار سیاه جهالت را بلندتر سازند.
: آنان که به جاى نوشیدن از چشمه زلال ولایت، از مرداب طغیان و سرکشى، مردار ضلالت را به دندان کشیدند، و ستمگرى و تباهى انسان را قى کردند، و انسانها را از حق راستینشان ـ برخوردارى از حکومت ناب محمدى و عدالت علوى ـ محروم ساختند.
: آن تازیانه عناد که بر بازوانت فرود آمد، شلاقى بود که بر فرق انسانیت فرود آمد و آنان که پهلویت را شکستند، کمر عدالت را شکستند و انسانیت را لگدمال مطامع غیر انسانى خود ساختند.
: اى تنها همدم تنهاترین مرد! آنگاه که شمشیر على (علیهالسلام) به مصلحت اسلام در غلاف ماند، فریاد رساى تو بود که بر سر ستمگران فرود آمد، تا مظلومیت حق و عدل را به گوش جهانیان برسانى، و قدرتزدگان را از خواب غفلت، بیدار و غفلتزدگان را به جهالتشان، هوشیار سازى.
معصومه