به نام خدا
السلام علیک یا رسول الله(ص)
مبعث حضرت ختمی مرتبت ،پیامبر اعظم،رسول مکرم اسلام،حضرت محمد مصطفی (ص)
را به آقا امام زمان عج و مقام معظم رهبری و ریاست محترم جمهوری وبیت معظم حضرت امام خمینی (قدس سره) و همه سادات و شیعیان جهان اسلام و شما رهروان رسول اعظم و آل رسول الله (ص) تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
تقدیم به بزرگ مبعوث خدا در میان بشریت و فرزند موعودش مهدی (عج)
که نجات بخش انسانهاست.
در غار حراء نشسته بود،چشمان پرفروغش را به افقهای دور دوخته بود و با خود می اندیشید.
صحرا،تن آفتاب سوخته خودرا،انگار در خنکای بیرنگ غروب،می شست.آنشب مکه نیز حال و هوای دیگری داشت.محمد نمی دانست چرا آنشب حال خوشی دارد .نمی دانست چه اتفاقی می خواهد بافتد.
همچنان که بر دهانه غار حراءنشسته بود به افق می نگریست و خاطرات کودکی و نوجوانی و جوانی اش را مرور می کرد.به خاطر می آورد که همیشه از وضع اجتماعی مکه و بت پرستی مردم و مفاسد اخلاقی و فقر و فاقه مستمندان و محرومان که با خرد و ایمان او سازگار نمی آمد رنج برده است.او همواره از خود پرسیده بود:آیا راهی نیست؟با تجربه هایی که از سفر شام داشت دریافته بود که به هرکجا رود آسمان همین رنگ است و باید راهی برای نجات جهان بجوید.با خود می گفت:تنها خداست که راهنماست.
محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود.تبلور آن رنجمایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه و در فراز کوهستان به تفکر و دعا بگذراند،تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند.
او هرساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراءبه عبادت می گذرانید.
آن شب،شب بیست و هفتم رجب و رمضان بود،محمد غرق در اندیشه بود که ناگاه صدایی گیرا و گرم در غار پیچید:اقراء!بخوان! بخوان ای محمد!اقراء بخوان!
اقراء باسم ربک الذی خلق!
بخوان به نام پروردگاری که تورا خلق کرد و آفرید!
و اینگونه بود کهدر خلوت غار حرامحمد رسول برگزیده خداوند گردید و زمزمه های عارفانه و ملکوتی و دلنشین قرآن کلام آسمانی پروردگار را از زبان فرشته الهی حضرت جبرئیل شنید و همراه او زمزمه نمود.
و چه لذتی داشت آن کلام مقدس که:ای محمد(ص) اقراء!بخوان!